سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهندس جواد امانی

نظر

نیم ساعت پیش ،

خدا را دیدم قوز کرده

با پالتوی مشکی بلندش

سرفه کنان در حیاط

از کنار دو سرو سیاه گذشت

و رو به ایوانی که ،

من ایستاده بودم آمد ،

آواز که خواند تازه فهمیدم ،

پدرم را با او اشتباه گرفته ام !


«حسین پناهی»



درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود .
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند .
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود .

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجوکنم .
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست .

 

 

(حسین پناهی)

 

بیایید برای شاد کردن همدیگه تلاش کنیم ، شاید خدا هم دلمون رو شاد کرد چه بسا سفر به خونه اش مکه گل تقدیم شما


میخواهم  بگویم ......

فقر  همه جا سر میکشد .......

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست ......

فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ، 

ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست  .......

فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتاب های

 فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند .

فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ 

که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....

فقر ،  همه جا سر میکشد ........

فقر ، شب را " بی غذا  " سر کردن نیست ..

فقر ، روز را  " بی اندیشه"   سر کردن است .


" دکتر علی شریعتی"